نگاهی به کتاب «ریاح» و غریبگی فرزندان فلسطین در خاک خود
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۹۹۳۵۸
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبرنگاران توانا، کتاب «ریاح» داستان ملتِ اسیر و دربند مانده است. داستان مردمان سرزمینی که سالهاست نمیتوانند در خاک خود نفس بکشند و زندگی راحتی داشته باشند. انسانهایی که نه تنها دیگر صاحب زمین خود نیستند، بلکه حق نفس کشیدن هم از آنها سلب شده است. داستان درباره اسماعیل است، اسماعیلی که در ذهن نویسنده نمادی از فلسطین را نقشآفرینی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جنگ بر سر مزرعه پدری
رزمنده ایرانی در فلسطین و میان درگیری با صهیونیستها با اسماعیل آشنا میشود. رزمندهای که از قضا جدا از سلاح، قلم در دست دارد و با کلمات و نوشتن آشناست. بعد فوت اسماعیل دفتر خاطراتی دست رزمنده نویسنده میرسد و وظیفه تمام شدن داستان بر دوشش میماند.
«ریاح» در قالب خاطره و یادداشتنویسی نوشته شده است. اسماعیل نوجوانی که میل به نوشتن دارد از وقایع و اتفاقات زندگیاش سخن میگوید. زندگی که بعد از آمدن دو غریبه رنگ و بوی خطر را به خودش میگیرد. هرتزل و پسرش تئودور، یهودیهای گریخته از جنگ هستند که برای در امان بودن به فلسطین سفر میکنند و سر از مزرعه پدری اسماعیل درمیآورند.
پدر اسماعیل زندگی سختی دارد اما نمیتواند دست رد به سینه مهمانها بزند؛ بنابر این سفره ناچیزش را مقابل غریبهها پهن میکند. مهماننوازی پدر خانواده حتی با دانستن یهودی بودن مهمانها کمرنگ نمیشود. او عقیده دارد هر کسی که هم کیشش نیست قطعا دشمنش نمیتواند باشد. هرتزل و پسرش نمادی از صهیونیست هستند. افرادی که به عنوان پناهنده و بیخانمان آمدند و کم کم تمام سرزمین صاحبخانه را برای خود دانستند و دیگر هیچوقت نرفتند و این نرفتن و ماندگار شدن اگر با حمایتهای ناحق دولت انگلیس همراه نبود، هیچگاه به این آسانی اتفاق نمیافتاد.
سرزمینی که توسط بیگانهها تکهتکه شد
مزرعه پدری اسماعیل ذرهذره از بین رفت و دستشان به هیچ جا نرسید. اسماعیل در خاطراتش از هرتزلی میگوید که در ابتدا بسیار مظلوم و فلکزده است. او در ازای چند وعده غذا حاضر میشود در مزرعه آنها کار کند و در برداشت جو یاورشان باشد. پدر به خاطر خالی بودن جیب و وحشت از زیاد شدن مالیات همراهی مرد یهود را قبول میکند. با او به مهربانی برخورد میکند و هر آنچه در سفره دارد با خوشرویی با مهمان و یاورش شریک میشود.
هرتزل نمونهای بارز از مار در آستین پروراندن است. ماری که هر قدر به او لطف و محبت شود، در جایی که اقتضا میکند دندان در تنت فرو میبرد. اسماعیل از تولد برادرش خبر میدهد. از زایمان سخت و بیجان بودن نوزاد اظهار ناراحتی میکند. اسم نوزاد را فرحان میگذارند تا منشا سرور و شادمانی زندگیشان شود. اما بیماری و خرج و مخارج درمانش خانواده اسماعیل را وارد مرحلهای از غم و اندوه میکند.
پدر مستاصل میشود و فکر چاره است و به پیشنهاد یاورش بخشی از مزرعهاش را به او میفروشد. هرتزل ماهیگیر قهاری است که میتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد. او صاحب زمینی میشود و دورتا دور محوطه خریداری شده را سیم خاردار میکشد. اما حرص و ولع این انسان مانند صهونیستهای دیگر تمامشدنی نیست. او با جعل وقایع و رو کردن لوحهایی که معتقد است از زیرزمین پیدا کرده، نه تنها آن مزرعه بلکه تمام فلسطین را برای خود میداند.
«ریاح» جدا از اینکه داستان اسماعیل و خانوادهاش باشد، داستان درخت زیتون هم هست. درختی که مانند یک شخصیت پررنگ از ابتدا تا انتهای داستان ایفای نقش میکند. درخت زیتون با آینههای قاب شده که بر شاخههایش آویزان است، میان بادهای ملایم، خستگی و رنج سرزمینش را منعکس میکند.
درخت داستان ریاح بار نمیدهد اما سنگ صبور قلبهای بیقرار است. قلب انسانهایی که هر سال با تکهای آینه به دیدنش میروند و آرزو و خواستههایشان را آویزان شاخسارش میکنند. اسماعیل و خانوادهاش عقیده دارند ریشههای این درخت در تمام سرزمین فلسطین گسترده شده و تمام درختهای زیتون فرزندان او محسوب میشوند.
قانونی که پشت مظلومان نیست!
دشمن همیشه تیشه بر ریشه میزند تا خیالش از سبز شدن و دوباره جوانه زدن حریفش آسوده شود. همانطور که هرتزل که حالا همسایه است نه یاور، کمر به نابودی درخت و خانواده اسماعیل میبندد. «ریاح» داستان مبارزات و دفاع با دستان خالی است. داستان ناعدالتیها. کتاب «ریاح» نماینده قشری است که سالها نتوانستهاند حق خود را پس بگیرند و نمیدانند به کدام قانون پناه ببرند که پشت دشمنشان نایستد و حمایتشان نکند.
درخت زیتون هزار ساله به دست دشمنی که روزی مهمان آن خانه بود، فرو میافتد. روی ریشههایش نفت ریخته و به آتش کشیده میشود. دشمن از این پیروزی خوشحال میشود. به گمانش ریشه یک قوم و ملیت را به خاکستر کشیده است اما نمیداند هر فرد در آن کشور خود درخت زیتون محسوب میشود و نمیگذارد کشورش بیریشه بماند. درست مثل اسماعیل که وقت شهادتش وصیت میکند:
«آقای نویسنده، مرا یک گوشه توی همین کانال بکار. در دفن شدن و کاشتن خیلی فرق وجود دارد. در کاشتن امر ریشه دواندن اتفاق میافتد. سیراب شدن از املاح خاک و سبز شدن و جوانه زدن.» ریاح سرگذشت فلسطینی است که فرزندانش بعد شهادت در خاکش کاشته میشوند تا سرزمینش بیریشه نماند، تا روز پیروزی سرسبز و پر درخت باشد.
کتاب«ریاح» نوشته جلال توکلی از انتشارات سوره مهر است. برای خرید این کتاب میتوانید از اینجا اقدام کنید.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: کتاب ریاح انتشارات سوره مهر درخت زیتون
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۹۹۳۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشنایی با استاد شعله
استاد اسماعیل آشتیانی که از شاعران و نقاشان بزرگ ایران و با تخلص شعله، از شاگردان کمال الملک بوده است.
آشتیانی در مدرسه مستظرفیه تحصیل کرد و سپس معلم و مدیر آنجا شد و در سالهای مدیریت او آموزش درسهای تازهای، چون مینیاتورسازی، تذهیب، کالبدشناسی، تاریخ هنر و ریاضیات به درسهای مدرسه افزوده شد.
استاد اسماعیل آشتیانی در سال ۱۳۲۶ ش، به استادی دانشکده فنی برگزیده شد.
استاد اسماعیل آشتیانی آثار بسیاری دارد که بخشی از آنها به وسیلهٔ خود وی به کتابخانه مجلس شورای ملی واگذار گردیدهاست و شماری در موزها و مجموعههای خصوصی و نزد خانوادهٔ او نگاهداری میشود.
باشگاه خبرنگاران جوان مرکزی اراک